اميرحسيناميرحسين، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 1 روز سن داره

اميرحسين عشق مامان

اميرحسين شيطون ميشه

سلام و صد سلام به گل پسر خوشگلم اميدورام هميشه سالم و شاد باشي  ديشب خيلي ماماني رو اذيت كردي آخه گل پسرم من وقتي از سر كار ميرسم خونه فقط بايد به فكر غذاي تو وبابايي باشم تو يكم بايد موقعيت ماماني رو درك كني اما ديشب خيلي شيطوني كردي اينقدر شيطوني كردي كه من از خستگي زدم زير گريه  بنده خدا بابايي ترسيد و تورو يه يه ساعتي نگه داشت تا من آروم بشم نميدونم چرا اين روزها اينجوري شدم  الهي قربون اون قدت برم الهي قربون اون چشماي خوشگلت برم هفته پيش با خودم آورده بودمت اداره نميدوني همكارها چه مرد و چه زن واست چيكار ميكردن همه ميگفت اين چقدر بانمكه مثل عروسك ميمونه مامان همش نگران بود  كه چشمت نكنن  الهي دورت بگردم الان شما...
6 ارديبهشت 1390

فردا اميرحسن با مامان مياد اداره

سلام به گل پس مامان الهي قربونت برم مننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن  هزار تا خوشگل من نانازي من . ديروز بردمت دكتر گفت همه چيزت خوبه  وزنتم نرماله خوشحال شدم آخه فكر ميكردم خيلي لاغر شدي راستي فردا قراره با مامان بياي اداره بريم پيش خاله مژگان نميدوني چقدر دوست داره ببينت الهي دور خوشگليات بگردم ميدونم دير يه دير ميام برات مطلب مينويسم به خدا سر مامان خيلي شلوغه اما قول ميدم هر وقت تونستم بيام راستي شما الان تو هشت ماهگي هستي الهي دورت بگردم اميرحسين مامان .
29 فروردين 1390

بازم سلام دوباره به گل پسرم

سلام به روي ماهت به چشمون نازت الهي دورت  بگردم اميرحسينم  امروز كه دارم برات مينويسم بعد از حدودا هفت ماه كه تو به دنيا اومدي من دوباره شروع به نوشتن كردم قبلا تو ني ني سايت بران مينوشتم اما از امروز اودم اينجا قربونت برم  نميدوني چقدر دل تنگتنم  عزيزم فعلا تو پيش خاله جونت هستي و من نگران تو  اي كاش هميشه پيشت بودم و اصلا سر كار نميومدم  خوشگل مامان  ميدوني چرا بابات بهت ميگه پيمپا  ههههههههههههههههه به خاطر اينه كه همش دهنت بازه قربون اون لباي خوشگلت برم عروسكم . ...
14 فروردين 1390
1